زنان تحصیل کرده در تأسیس و تحکیم خانواده خود چه نقشی می توانند داشته باشند؟
نقش زنان تحصیل کرده می تواند منفی یا مثبت ارزیابی شود (و این نکته در سایر قسمت های پژوهش نیز صادق است.) اگر نقش زنان تحصیل کرده در جوامعی با بافت های قومی، قبیلگی، مردسالار محض و ضد زن مدّ نظر باشد، که هیچ نقش و مسئولیتی برای جنس زنان نمی شناسند، زنان تحصیل کرده می توانند در آنجا نقش منفی داشته باشند؛ بدین معنا که به چالش با نظام موجود و فرهنگ حاکم بر آن خانواده ها بپردازند. در این صورت، نخبگان و حاکمان آن فرهنگ نیز با آن ها به چالش درمی آیند یا فرایند تأسیس خانواده دچار تأخیر می شود و یا با فرض تأسیس هم به خاطر زیربار نرفتن این زنان و معارضه مداوم، دوام خانواده دچار اشکال شده، تحکیم آن زیر سؤال می رود و احتمال شکست این گونه خانواده ها بسیار است، گرچه این زنان حتی در چنین جوامعی نیز می توانند تأثیرات تدریجی و جزئی در جهت اصلاح فرهنگ حاکم داشته باشند.
اما نقش زنان تحصیل کرده در تأسیس خانواده در صورتی می تواند مثبت باشد که جامعه مورد بحث فرهنگ نقد و انتقاد و توسعه و پیشرفت را آرمان خود قرار دهد و از هر دیدگاه سازنده، بدیع و خلاّقی استقبال کند. در چنین جوامعی، زنان تحصیل کرده در مقایسه با زنان غیر تحصیل کرده، حرف بیشتری برای طرح دارند و نقش آن ها هم مثبت ارزیابی می شود.
در این نوشتار، بر نقش سازنده و مثبت زنان تحصیل کرده در تشکیل و تحکیم خانواده تأکید می شود. نقش زنان تحصیل کرده قبل از ازدواج تا حین تأسیس خانواده، در مراحل ذیل قابل بررسی است:
الف. آغاز آشنایی: آشنایی به بهانه زندگی مشترک، از دو طریق ممکن است:
اول. مستقیم: در این شیوه، دو فرد بر حسب تصادف، تجربه مشترک کاری، سابقه تحصیلی مشترک و مانند آن با هم آشنا شده، در مسیر ازدواج قرار می گیرند.
دوم. غیرمستقیم: در این شیوه، دیگران که از دختر و یا پسر اطلاعاتی دارند، واسطه گردیده، دو جوان را به قصد زندگی مشترک با هم آشنا می کنند.
در هر دو شیوه، تحصیلات این امکان را به زنان می دهد که در ظواهر مخاطب متوقف نشده و به الفاظ و کلمات مطرح شده بسنده نکنند و هر چه سطح تحصیلات بالاتر رود، یک دختر بیشتر این قابلیت را پیدا می کند که از ظواهر عبور کرده، چهره واقعی تر مخاطبش را بشناسد و از روی گفته های او به ناگفته هایش پی ببرد.
دختر تحصیل کرده چون برای علم ارزش قایل است و نیز تأثیرات تلاش سنجیده و متّکی به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه می داند، از منابع پژوهشی که در روابط اجتماعی به او توانایی های لازم را می دهد، بهره می برد و بخصوص از دانش روان شناسی و علوم مربوط به آن (روان شناسی اجتماعی، روان شناسی ارتباطات و ...) حداکثر بهره را می برد. اینجاست که تحصیلات نقش سازنده ای در معارفه و درک قرابت ها و تمایزات دارد و ممکن است دختر در همان آشنایی اولیه، بلافاصله به نکاتی از مخاطب برسد که او را برای تأسیس و تشکیل خانواده مناسب تشخیص ندهد. حال آنکه زن غیرتحصیل کرده چنین توانایی ها و امکاناتی ندارد.
ب. عشق ورزی: معمولاً گفته می شود که «عشق» با «علم» نمی سازد. عاشق چشمانش درست نمی بیند و آگاهی های عاشقانه چندان قابل اعتماد نیستند. در این صورت، تحصیل کرده بودن یا نبودن در قبل از تأسیس زندگی، چندان نقش مثبتی نخواهد داشت.
اما اگر مسیر تأسیس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نیز همین هست) می توان نقش تحصیل و دانش را در قبل از تأسیس خانواده توجیه نمود؛ با این مبنا که جایگاه علم و دانش نسبت به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول: علم قبل از آن؛ دوم: علم بعد از آن.
در علم قبل از عشق، چون دل آزاد است و احساسات غیرفعّال، و عقل فرصت تجزیه و تحلیل دارد، نظریه ها و داده های علمی در شناخت مخاطب مفید می افتند، و این نکته که عاشق درست نمی بیند، مطلب حقی است، ولی مربوط به علم و شناخت پس از عشق است که چون دل اسیر است و بر ابعاد وجودی فرد حکومت می کند، فرصت شناسایی، بازشناسی و تجزیه و تحلیل درست را نمی دهد و اینجاست که نه تنها علم قابل اعتمادی حاصل نمی شود، بلکه به خاطر محبت مفرط، حتی ممکن است نواقص مخاطب را، که برای زندگی برگزیده است، نبیند و بلکه آن ضعف ها را نیز قوّت بپندارد.
حاصل آنکه تحصیلات زنان پیش از عشق، چراغی است که در گزینش فرد و دیدن ویژگی ها و خصوصیات و ادراک درست تر او نسبت به فرد غیرتحصیل کرده، نقش جدّی و سازنده ای دارد.
ج. خواستگاری: در فرهنگ ایرانی، تعامل رسمی تر دو فرد برای ازدواج، با مراسم خواستگاری و پاسخ مثبت بدان آغاز می گردد. اما فقدان علم و تحصیل برای دختر، ممکن است مستلزم پیامدهای ذیل باشد:
اول آنکه به خاطر جهل و فقر داده ها، اعتماد به نفس لازم برای اظهار نظر، بررسی و تحقیق و تصمیم گیری نهایی نداشته باشد و این نقش را به دیگران و از جمله اعضای خانواده واگذارد؛ چنان که در بسیاری از خانواده های سنّتی، این تمایل وجود دارد که سهم جدّی و مرکزی برای درخواست و انتخاب دختران قایل نباشند.
دوم آنکه فقدان تحصیلات، روحیه علم گرایی و تخصص محوری را نفی می کند و از این رو، یک دختر درک درستی از مشاوره و کارشناسی ندارد و تصمیم او کورکورانه و یا با داده هایی اندک و احیانا مخدوش است و گاهی این پیامدها موجبات آسیب ها و آفت هایی برای بنیان ازدواج می شوند.
سوم آنکه بی سوادی قدرت استنباط و تجزیه و تحلیل داده ها را نیز از فرد می گیرد، و حال آنکه زن تحصیل کرده، هم از اعمال نظر بی جای دیگران در سرنوشتش جلوگیری می کند و هم این علاقه را دارد که داده های لازم را از مراجع معتبر بگیرد و هم آن ها را در آموزش و پژوهش، تمرین و استنباط و تجزیه و تحلیل اعمال کند و از این رو، می تواند داده های دیگران را جمع بندی نموده، به تأسیسی مناسب اقدام کند.
دختر تحصیل کرده تا آنجا اطلاعات دارد که یک پاسخ مثبت او افق و آینده او را رقم می زند و باید عمری پای یک اظهارنظر و یک انتخاب بماند. از این رو، دقت لازم را در این گزینش به خرج می دهد و حتی ممکن است به خواستگاران جدّی اش هم «نه» بگوید.
د. گذار از خواستگاری تا ازدواج: در سنّت متداول، دختران پس از مراسم خواستگاری، تا زمان ازدواج فرصت دارند که برخی از آنان این ایّام را بدون عقد و برخی که متشرّعند با عقد سپری می کنند. اینکه از این فرصت به دست آمده چه بهره ای می توان برد و چه توشه هایی می توان ذخیره کرد، پرسشی است که علی القاعده، هر کس نور علمی بیشتر و تحصیلات عالی تری داشته باشد، می تواند دستاوردهای مناسب تری از آن برگیرد. داده های به دست آمده نیز برای زندگی بسیار مغتنم هستند؛ زیرا دو فردی که از دو خانواده و دو محیط فرهنگی و اجتماعی، قرار است به یک نهاد مشترک به نام «خانواده» تبدیل شوند، به خاطر وجود «تفاوت فردی »و اختلافات جسمی، عقلی و قلبی در این مظان قرار دارند که همدیگر را درک نکنند و با در کنار هم قرار گرفتن رسمی، تفاوت ها به تعارض ها تبدیل شوند و این نهاد مقدّس را به جای محیط آرامش و محبت، به محیط پریشانی و دشمنی تبدیل کنند.
دوم. برای دیگران
در این قسمت، نکته مورد بحث آن است که یک دختر یا زن تحصیل کرده برای تأسیس خانواده دیگران، چه خدمتی می تواند ارائه دهد و چه نقشی می تواند ایفا کند؟ نکات قابل ذکر در پاسخ، به صورت بسیار موجز، به سه سطح قابل تقلیل هستند: یکی نقش های پژوهشی؛ دیگری نقش های آموزشی و در نهایت، نقش های مدیریتی و سیاست گذاری.
الف. نقش های پژوهشی: در قسمت های قبلی دیدیم که دختر تحصیل کرده پیش از تأسیس زندگی، در آغاز آشنایی، عشق ورزی، خواستگاری و مرحله گذار از خواستگاری به زندگی مشترک، دقیق تر، مستندتر و بامطالعه تر عمل می کند. در این قسمت، می توان به نقش زنان تحصیل کرده ای اشاره کرد که مسائل مزبور را مورد اهتمام جدّی پژوهشی قرار داده و در زمینه مسائل زنان، بخصوص در زمینه تشکیل خانواده، به مطالعه و تحقیق می پردازند و چون خود از جنس زنان هستند، مسائل زنان را ملموس تر و دقیق تر می توانند مورد بررسی قرار دهند و عمیق تر به دغدغه های روحی و فکری دختران و زنان بپردازند.
حاصل کار پژوهشی این پژوهشگران زن از راه های گوناگون مثل کتاب و مقاله در اختیار سایران قرار می گیرد و عصر حاضر، که رسانه های ارتباطی و جمعی نیز به راحتی در اختیار دیگران قرار دارند، مجاری خوبی وجود دارند برای اینکه از طریق رادیو، تلویزیون، نوارهای ویدیویی، لوح های فشرده کامپیوتری و بخصوص اینترنت، به پرسش های دختران جوان و زنان پرسشگر در بحث تأسیس خانواده از سوی زنان تحصیل کرده پاسخ داده شود.
ب. نقش های آموزشی: در این زمینه، زنان تحصیل کرده با حضور در مراکز آموزشی و دانشگاهی و دبیرستانی و آموزشگاه های مشاوره خانواده، مسائل مربوط به ازدواج را به نسل جوان تر و بخصوص دختران آماده ازدواج منتقل می نمایند، از منابع مکتوب و پژوهشی بهره می برند و با حضور چهره به چهره در جلسات خاص آموزش مسائل خانوادگی، به صورت عینی به مباحث ضروری و پرسش های اساسی مخاطبان جواب می دهند و دختران را برای انتخاب آگاهانه و شریک زندگی و تأسیس درست نظام خانواده یاری می نمایند. در گذشته، این نقش بر عهده زنانی بود که تنها متّکای آن ها تجربیات بود، و حال آنکه با پیچیده شدن شرایط عصر و مسائل دختران و پسران، هرگز نمی توان به تجربیات مشخص اکتفا نمود و لازم است در کنار تجربه ها، از زنان تحصیل کرده ای بهره برد که از حیث نظری، داده های معتبر، علمی و استاندارد شده ای برای هدایت خانواده ها در اختیار دارند.
ج. نقش های مدیریتی و سیاست گذاری: تأثیرگذاری زنان تحصیل کرده بر نظام خانواده از تأسیس و پس از آن، به فعالیت های علمی خلاصه نمی شود و شایسته است که زنان تحصیل کرده و دارای تخصص های لازم درصدد آن باشند که در نهادهای غیررسمی (مدنی) و رسمی (دولتی به معنای عام)، به مدیریت مباحث و مسائل زنان بپردازند و به تأثیرگذاری در فرایند تقنین (با حضور در مجلس) و اجرا (با حضور در قوّه مجریه) و قضا (حضور در تشکیلات قوّه قضائیه)، مسائل زنان را اولاً طرح نمایند و زنده نگه دارند؛ زیرا هیچ کس بهتر از زنان نمی تواند از حقوق زنان دفاع کند و این دفاعیه نیز بخصوص بر عهده زنان تحصیل کرده است. ثانیا، تأسیس نهادهای مدنی و طرح سیاست ها و برگزاری تجمّعات و صدور قطعنامه ها و مطرح کردن آن ها برای مسئولان ذی ربط از تلاش هایی است که نیاز به مدیریت های جدّی و کارشناسی دارد و زنان تحصیل کرده در این میدان، ستون فقرات فعالیت ها هستند. (البته دامنه این فعالیت ها، هم شامل قبل از تأسیس خانواده و هم پس از آن می گردد.)
پس از طرح بحث «نقش زنان تحصیل کرده برای خود و دیگران در خانواده پیش از ازدواج تا حین تأسیس خانواده»، اکنون به تبیین نقش آن ها در مرحله پس از تأسیس خانواده اشاره می گردد:
نقش زنان تحصیل کرده پس از تأسیس خانواده
در این قسمت نیز ابتدا به نقش زنان تحصیل کرده در زندگی فردی و سپس به نقش آنان در زندگی دیگران اشاره می گردد:
اول. نقش فردی
زنان تحصیل کرده پس از اینکه وارد نظام خانواده شدند، در جهت تحکیم آن می توانند نقش های ذیل را داشته باشند:
الف. تدوین برنامه خانواده: خانواده نیز مانند همه نهادها، بدون اهداف روشن و سیاست گذاری های مناسب، استراتژی دقیق و راه کاری مطلوب، دچار سردرگمی می گردد و شایسته است طی یک برنامه ریزی، اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت را تدوین کند و استراتژی مناسب برای رسیدن به آن غایات را تعریف نماید، سیاست های مناسب را پیش بینی کند و برای تحقق آن سیاست ها نیز راه کارهای جزئی پیش بینی نماید. چنین کار دقیقی بدون پشتوانه نظری لازم و تحصیلات آکادمیک امکان پذیر نیست و از اینجاست که زن تحصیل کرده به عنوان یکی از ارکان خانواده، می تواند در پیشنهاد و تدوین برنامه زندگی نقش کلیدی و اساسی داشته باشد. ذهن علمی و محیط فرهنگی مناسب، هم اهمیت و ضرورت برنامه ریزی به افراد تحصیل کرده را می آموزد و هم آن ها را با راه های رسیدن به این مقصود آشنا می کند و از این رو، زنان تحصیل کرده با دستانی پر می توانند برای آینده زندگی و ابعاد و مسائل آن بیندیشند.
به عنوان شاهد، از جمله مسائلی که زنان در برنامه زندگی باید نسبت به آن بیندیشند و زنان تحصیل کرده نقش جدّی تری نسبت به مرد خانواده دارند، مسئله «مادری» است. در اینجا، باید ارکان خانواده به تأمّل بنشینند که اگر قرار است دارای فرزند شوند، آیا این اتفاق خوب است در سال های آغازین ازدواج باشد یا بعد؟ و تعداد بچه ها تا چه حد تعیین کننده است؟ برای شیوه تربیت آن ها، باید از قبل چه اطلاعاتی داشته باشند؟ شرایط روحی و فکری پرورش فرزند سالم، زیرک و زیبا چیست؟ و این پرسش ها در ذهن هر کسی نمی جوشند و افراد تحصیل کرده نیز بدین پرسش ها، پاسخ های مناسب تری می دهند.
در کنار این ها، مسائلی همچون اشتغال بانوان پس از تأسیس خانواده (آیا زنان شاغل باشند یا نباشند؟ آیا شغل های اجرایی داشته باشند یا آموزشی و تربیتی؟ اشتغال کامل داشته باشند یا پاره وقت و نیمه وقت؟) و شیوه مدیریت خانواده (که آیا مردسالارانه است یا زن سالارانه و یا بر الگوی دیگری متّکی است؟ میزان دخالت های سایران و بستگان در خانواده تازه تأسیس شده و ...) نیز نیاز به برنامه ریزی دارند و ورود بدون تأمّل و نسنجیده، چه بسا آسیب های اساسی به نظام خانواده وارد سازد.
ب. شیوه مواجهه با مسائل جدید: خانواده یا با یک برنامه زندگی آغاز می شود و یا بدون برنامه ریزی جدّی شکل می گیرد و در هر دو شکل، قطعا در ادامه، با مسائلی مواجه می شود که از سابق، آن ها را پیش بینی نمی کرد. مشکلاتی سربرمی آورند که ارکان خانواده را در مقابل هم قرار می دهند؛ مثلاً، خانواده ای تأسیس می شود و در ادامه، متوجه می شوند که زن و یا مرد خانواده در بچه دارشدن مشکل دارند؛ یا نظام خانواده ای شکل می گیرد و در ادامه، ممکن است اعتماد لازم بین زن و مرد شکل نگیرد و همدیگر را زیر ذره بین بگذارند؛ خانواده ای تأسیس شود و مداخلات جدّی پدر و مادر دختر و یا پسر مسئله ساز می شوند؛ چرخ خانواده ای فعّال می شود و دختر و یا پسر برخی ابعاد پنهان طرف مقابل را کشف می کند و ... در این موارد، تدبیر یک خانواده اصلاً کار آسانی نیست. گرچه حتی اگر خانواده ای هیچ مشکل جدیدی هم نداشته باشد، به خاطر تکراری شدن فضا و برخوردها، نیاز به پویایی، خلاّقیت و نوآوری دارد و برای جلوتر رفتن، نیاز به طرح و برنامه جدید و تکان های تازه دارد. اما در همه این موارد، فرد تحصیل کرده و زن متّکی به دانش، دستان پرتری نسبت به بی سواد و یا کم سواد دارد و البته هر قدر کمّ و کیف تحصیل بالاتر باشد، در تدبیر مشکلات توفیق بالاتری خواهد داشت و چون خود به راه کارها و با مجاری هدایتی و مشاوره ای در این زمینه آشناست، از آن ها بهره لازم را می گیرد.
حادترین مسئله ای که متأسفانه برخی از خانواده های تازه تأسیس در سال های اخیر نیز با آن مواجهند آن است که زن و یا مرد و یا هر دو به این نتیجه می رسند که به درد زندگی مشترک نمی خورند و باید از یکدیگر جدا شوند و احتمالاً در این بین، فرزند و یا فرزندانی نیز از راه می رسند و تصمیم یکی از ارکان خانواده می تواند بر سرنوشت و آینده این فرزندان تأثیرات جدّی داشته باشد. با توجه به اینکه محیط خانواده جای آسایش و امنیت و آرامش است و با عنایت به این نکته که در نظام خانواده، اصل بر اتصال و محبت است، نه انفصال و دشمنی، اینجاست که مدیریت جدّی بحران خانواده از سوی فردی که دارای داده های مناسب روان شناختی، روابط اجتماعی و اصول تربیتی است بسیار موفق تر از افرادی عمل می کند که نه برای مواجهه با بحران آمادگی دارند و نه در صورت درگیرشدن با آن، راه حل مناسبی دارند. زنان تحصیل کرده نیز در حل این گونه مشکلات آفت زا، می توانند نقش مؤثر و به موقعی ایفا کنند و تا حد امکان، بدون وارد کردن اغیار در محیط خانواده، مشکلات را سامان دهند.
دوم. برای دیگران
زنان تحصیل کرده برای دیگر ارکان خانواده و بخصوص زنان، پس از تأسیس خانواده چه می توانند بکنند؟ در این میدان نیز همانند قسمت پیش، همه مباحث و مسائل و اقدامات را در سه دسته پژوهشی، آموزشی و مدیریتی می توان خلاصه نمود و تنها در ارائه راه کارهاست که باید به نکات بدیع تری اندیشید؛ مثلاً، زنان تحصیل کرده می توانند برای کمک به زنانی که بی سرپناه و بی اطلاع از ضوابط و حقوق بانوان هستند، در بستر تشکّل های مدنی و یا دولتی، شماره تلفن های خاص پیشنهاد کنند که دیگر زنان بتوانند از زنان استمداد بجویند و مسائل را به راحتی با آن ها مطرح نمایند و راه کار بگیرند و یا پایگاه های اینترنتی خاصی تعریف کنند تا علاقه مندان به راحتی بتوانند اطلاعات لازم در زمینه نظام خانواده را به دست آورند و یا با پیش بینی پست الکترونیکی به صورت خصوصی تر، مسائل درونی تر و جدّی تر دیگران در سطح خانواده را پاسخگو باشند.
جمع بندی و نتیجه گیری
در این نوشتار، نقش تحصیلات زنان در دو سطح برای خود و برای دیگران و در دو مقطع قبل تا حین تأسیس نظام خانواده و پس از تأسیس آن مورد بررسی قرار گرفت. مدعای اصلی این بود که نقش تحصیلات زنان بر نظام خانواده، قبل و بعد از تأسیس آن می تواند تأثیرات مثبت داشته باشد. بر این مدعا، می توان دلیل عقلی اقامه نمود.
اما اگر درصدد آن باشیم که داده های جزئی تری داشته و بخواهیم ببینیم نقش تحصیلات تا چه حد و در چه دامنه ها و چه نوعی است، بررسی این مدعا با یک کار میدانی جدّی میسّر است. در طرح تحقیق این پژوهش، می توان جامعه نمونه ای وسیع با تعداد وسیعی از زنان تحصیل کرده و غیرتحصیل کرده پیش بینی و آن ها را با هم مقایسه نمود و نقش زنان تحصیل کرده را در متغیّرهایی همچون اقتصاد خانواده، سطح فرهنگ خانواده، پختگی اجتماعی خانواده، امنیت، ارتباطات، تربیت فرزندان و مانند آن مورد بررسی دقیق قرار داد.......